میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار جاده نشسته ای
هوای سرد ,
صدای باد
انتظار انتظار انتظار
دست می سوزد با سیگار !
به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدای که قشنگ تر از باد باشد
اسم این تنهایی است
اما رضای من من هیچوقت نمیذارم که تو عزیز ترین کسم تو دنیا این حسو تجربه کنی
forget his face
forget his kiss
his warm embrace
forget the love that you once knew
...
forget him when he ploayed your song
remember when u cried all night long
forget how close you once were
remember he has choosen her
forget how u memorised his walk
forget the way he used to talk
forget the things he used to say
remmember he has gone away
forget his laugh forget his grin
forget the dimpels on his chin
forget the time he held u tight
remmember he is with her tonight
forget the time that went so fast
forget the love that moved,it past
forget he said he'd leave u never
شايد تنها کسي نبودم که دوستت داشتم
اما کسي بودم که تنها تو را دوست داشتم
من گفته بودم روزی عاشق خواهم شد...
گفته بودم عشق ان است که مرا...
لااقل مرا "شاعر" کند...!
گفته بودم عاشق کسی خواهم شد...
که قرار را از من گرفته باشد...
...
لبخندش...
اشکش...
قهرش...
وحتی توهینش را دوست داشته باشم...!
گفته بودم او همه ی هستی من خواهد بود...
تنها نگفته بودم...
" حتی اگر من همه هستی او نباشم...! "
بعضی حرف ها رو نمیشه گفت
باید خورد
ولی بعضی حرف هارو
نه میشه گفت نه میشه خورد
می مونه سر دل
میشه دل تنگ...
میشه بغض...
میشه سکوت...
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته
عشق
چیز عجیبی نیست
همین است
که تو دلت بگیرد
و من
نفسم...
زندگی :
شبیه شعریست ...
قافیه هایش با من
تو فقط
همیشه
ردیف باش ...
دل من حوصله کن
داد زدن ممنوع است
کم بکن این گله
فریاد زدن ممنوع است
بین این قوم.که هر کارثوابیست کباب
دل سوخته را.باد زدن ممنوع است
تیشه بر ریشه فرهاد زدن شیرین است
حرفی از پیشه فرهاد زدن ممنوع است
شادی از منظر این قوم.گناهیست بزرگ
بزن آهنگ.ولی شاد زدن ممنوع است
احمقانه تر ین کار عالم را کردم و گفتم خداحافظ
و عاشقانه ترین کار ممکن را تو کردی گفتی
هر چی تو بگی
میگویند دلتنگت نباشم، خدای من!
انگار به آب میگویند خیس نباش!
آدم حق دارد گاهی " کم بیاورد "
اما حق ندارد برای کسی که دوستش دارد " کم بگذارد "
گاه مي انديشم
چندان هم مهم نيست اگر هيچ از دنيا نداشته باشم
همين مرا بس كه كوچه اي داشته باشم و باران...
و
انسان هايي در زندگيم باشند كه زلال تر از باران هستند...
وقتی صبح می شود ... تو را که نه ... ولی !
قولم را فراموش می کنم ...!
شك هايت را باور نكن
و
هيچ گاه به باورهايت شك نكن...
هنگامی که به بالای کوه رسیدید ، تازه آغاز بالا رفتن است
اما ما وقتی به بالا رسیدیم جدا شدیم...
هرگز در زندگی این دو را ابراز نکنید
اول، آنچه نیستید
دوم، همه ی آنچه هستید . . .
برای خودم گفتم اینو...
"مثل قالی نیمه تمام به دارم کشیده ای
یا ببافم یا بشکافم
اول و آخر که به پای تو می افتم"
نگاه های تلخ یک شهر را تحمل میکنم ...
مجنون میشوم...
شبانه تلو تلو میخورم...
" تو " نباشی همین است.......
اینجا گم میشوم لابه لای دیوار های سنگی.
وقتي كسي رو دوست داري
حاضري دنيا بد باشه
فقط اوني كه دوست داري عاشقي رو بلدباشه
حاضري بگذري ازمقررات و دين و درس
وقتي كسي رو دوست داري معني نداره ديگه ترس.....
حكايت كفشهاييه كه اگه جفت نباشند هر كدومشون هر چقدر شيك باشند هر چقدر هم نو باشند تا هميشه لنگه به لنگه اند كاش … خدا وقتي آدم ها رو مي آفريد جفت هر كس رو باهاش مي آفريد تا اين همه آدماي لنگه به لنگه زير اين سقف ها به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمي دادند .
سر به هوا نيستم اما هميشه چشم به آسمان دارم
حال عجيبي ست ديدن همان آسمان
که شايد تو
دقايقي پيش به آن نگاه کرده اي...
دنیا را بد ساخته اند …
کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد …
کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری …
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …
به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند …
و این رنج است...
خدایا...
کسی رو که قسمت کس دیگست
سر راه کسی قرار نده
درد داره وقتی میگه دوسش داره
درد داره وقتی جای ضمیر جا به جا میشه
به جای "تو"
"او"میاد.
یه روز تمام فکرت این بود که بیای و این حرفارو بخونی
اما حالا چی؟؟؟
حتی نگاهشم نمیکنی...
بازم قبول نداری عوض شدی؟
اینجا زمین است
رسم ادمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردند
"فراموشت میکنند"
ضربه ی تو به من!!!
و هنوزم عاشقم
وقتی هر شب بدون اینکه خوابم بگیرد
تمام بی وفایی هایت را می شمارم
و به یکباره همه را فراموش میکنم!!!
پرنده ی صدای تو...
تو کیستی این چنین مرا دچار کرده ای؟
و قلب عاشق مرا امیدوار کرده ای؟
به گوش دل نمی رسد پرنده ی صدای تو
چقدر کرده این دلم هوای ذکرهای تو!
نه سایه ای که بگذری،نه ماه که ببینمت!
نه غنچه ای که لااقل زشاخه ای بچینمت!
دلم برای دیدنت همیشه تنگ می شود!
و ماه بی نگاه تو پریده رنگ می شود!