کعبه عشق

مرا اندکی دوست بدار اما طولانی

من این جوری نمی تونم یه سدی بین قلب ماست

تو باید غرق شی در من بفهمی کی دلش دریاست

من این جوری نمی تونم تو پای من نمی شینی

تو رو اونقدر بخشیدم بزرگیمو نمی بینی

همیشه مقصدم بودی کجا با تو سفر کردم

چقدر تنها برم دریا چقدر تنهایی برگردم

من این جوری دلم خوش نیست شبم با ترس هم مرزه

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه

من این جوری نمی تونم تو اینجایی و من تنهام

دارم می میرم از بس که نگفتم چی ازت می خوام

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت11:47توسط samid |


یه مرد حتی اگه چهارتا استخون پوسیده هم باشه...

گاهی میشه تکیه گاهت....

گاهی سایه سرت....

گاهی انگیزه زندگیت....

+نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت18:33توسط samid |

سرم را شاید دیگران گرم کنند

در نبودنت

اما...

دلم را هرگز...

+نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت18:23توسط samid |

شب را دوست دارم

چرا که در تاریکی چهره ها مشخص نیست

و هر لحظه این امید درونم ریشه میزند

که امده ایی و من

ندیده ام...

+نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت18:14توسط samid |

چقدر جالبه!

تو لحظه هایی که داغونی ،

فقط یه نفر میتونه آرومت کنه،

اونم کسیه که ...

داغونت کرده!

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت10:5توسط samid |

دوست داشتن مثل الاکلنگ می مونه


اونیکه عاشقتره

همیشه خودشو پایین تر نگه می داره

تا عشقش

از بالا بودن لذت ببره

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت9:56توسط samid |

باید برای زمستان کتی گرم بخرم ،


با جیب هایی برای دست هایم ،


تن های تنها ،

زود یخ می زنند
...

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت9:48توسط samid |

تارو پود هستی ام بر باد رفت...

اما نــرفت از يادم،

عــاشقی ها از دلم،

ديوانگی ها از سرم
.

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت9:42توسط samid |

 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت11:15توسط samid |

آرزوی خیلی ها بودم

از آن دست نیافتنی هایشان….

ساده اسیرت شدم که قدر ندانستی…!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت13:48توسط samid |

هزاران دستـــــــم به سویم دراز شود !!!

پــــــــس خواهم زد…

تنــــــــــها …

تمنای دستان تـــــــــــو را دارم …

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت13:43توسط samid |

رویا هایی هست که هرگز تعبیر نمی شوند…

اما همیشه شیرین اند…

مثل رویــــای داشتن تـــــــو…

مثل غرق شدن من ،در بوسه های داغ و تب دار تــــــــو…

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت13:39توسط samid |

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت12:57توسط samid |

 

زمونه ازم پرسيد كيو بيشتر از همه دوست داري؟

 

من راجبه تو هيچي بهش نگفتم،

 

آخه رسمه زمونه اينه كه هر كي رودوست داري ازت ميگيره.

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت10:38توسط samid |

با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.


همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.


همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.


و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.


اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،


آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.


ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،


عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.


و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.


با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.


پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت10:33توسط samid |

"ترس، ترسم از دست تو بوده

برای خواستن عشقم

نیاد اون روزی که دیره

واسه داشتن عشقم نیاد


ترس، ترسم از اینه که روزی من به یاد تو نباشم

دیگه دلسرد بشم از تو برمو با تو نباشم


ترس من اینه که روزی

روی قولم پا بزارم

واسه بدبینی و حرفات

تو رو تنها بزارم

ترس من از خنده های

تلخ و بی روح لب توست

کاش بدونی دل تنهام

گمشده تو این شب تو


ترس، ترسم اینه دیر بفهمی

عشق پاک، تو نگاهم دیگه آرزوم نباشه

بمونیم همیشه با هم
"

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت10:23توسط samid |