کعبه عشق

مرا اندکی دوست بدار اما طولانی

هی فلانی....

هر از گاهی

زنگی بزن....

پیامی بده....

سراغی بگیر...

احوالی بپرس....

خیلی نگذشته از زمانی که"نفست"بودم....

+نوشته شده در سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:,ساعت9:14توسط samid |

اهالی مزرعه کافر صدایش میزدنند....

گل افتابگردان کوچکی که....

عاشق باران شده بود....

+نوشته شده در سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:,ساعت9:10توسط samid |

روزگار نبودنت را دیکته میکند

ومن....

باز هم صفر میگیرم

هنوز....

نبودنت را یاد نگرفتم

+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعت19:28توسط samid |

زخمی بر پهلویم است...

که روزگار نمک میپاشد

و من....

پیچ و تاب میخورم

و همه گمان میکنند

که من میرقصم....

+نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعت22:51توسط samid |

یادش بخیر

یه روزی همیشه بهم میگفتی....

اگه این وبلاگمون تو روز صدتا بازدید داشته باشه

یکیش منم

اگرم یک نفر بازدید داشته باشه

اونم منم

اما امروز.....

من باید به تو عشقم یاداوری کنم

که یه وبلاگی هم

یه روز

به عشق تو ساختم.....

+نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعت22:45توسط samid |